اصطلاح رفتار شهروندي سازماني به فعاليتها و رفتارهاي اضافي کارکنان اطلاق ميگردد که «اثربخشي سازماني» را بهبود ميبخشد. گرايش به اين واژه در اوايل دهه 1980 و براي اولين بار توسط بتمن و اورگان مورد استفاده قرار گرفت: «رفتارهاي فردي داوطلبانه و اختياري ميباشد که جزو وظايف رسمي کارکنان نميباشد و به طور مستقيم و آشکار توسط سيستمهاي رسمي پاداش مورد شناسايي قرار نميگيرد اما اثربخشي کلي سازمان را بهبود ميبخشد».
البته اين مفهوم از نوشتارهاي بارنارد در مورد تمايل به همکاري و مطالعات کتز و کان در مورد عملکرد و رفتارهاي خودجوش و فراتر از انتظارات نقش ناشي شده است. رفتار شهروندي سازماني از رفتارهاي فرانقشي، کارآمد و اجتماعي مدار است. عناصر کليدي آن عبارتند از رفتاري فراتر از آنچه که رسما به وسيله سازمانها مشخص شده، کاملا اختياري بوده، مستقيما به وسيله ساختار رسمي سازمان تاييد و پاداش داده نميشود و براي موفقيت و عملکرد سازمان سهم بسيار مهم و ضروري است.
رفتار شهروندي سازماني داراي ابعاد متفاوتي است. اسميت، ارگان و نيير (1983) به دو حيطه نوعدوستي و پذيرش عمومي اشاره کردهاند. اندرسون و گربينگ (1998) رفتار شهروندي سازماني را در بعد فردي شامل رفتار جهتگيري شده به سوي افراد و در بعد سازماني شامل رفتار جهتگيري شده به سوي سازمان تقسيمبندي کردهاند.
همچنين در دستهبندي ديگري، رفتار شهروندي سازماني به هفت بعد جوانمردي، رفتارهاي کمکي، فضيلت مدني، وجدان، انطباق، وفاداري و خودرشدي تقسيم شده است. ارگان (1998) رفتار شهروندي سازماني را در پنج بعد خلاصه کرده است:
نوعدوستي: به رفتار ياريدهنده افراد به صورت کاملا داوطلبانه و به منظور کمک به همکاران گفته ميشود. نوعدوستي به رفتارهاي مفيد و سودبخشي از قبيل ايجاد صميمت، همدلي و دلسوزي ميان همکاران اشاره دارد که خواه به شکل مستقيم و يا غيرمستقيم به کارکناني که داراي مشکلات کاري هستند کمک مينمايد. اين رفتار ميتواند در قالب کمک به همکاراني که حجم کار زيادي دارند، کمک داوطلبانه به کارمندان جديد يا بدون درخواست همکار ديگر باشد.
- وظيفهشناسي: رفتاري داوطلبانه در جهت کمک به سازمـان ميباشد که در آن کارکنان از حداقل الزامات موردنياز وظايفشـان فراتر ميروند يا به عبارت ديگر افرادي که داراي رفتار شهروندي مترقي هستند در بدترين شرايط و حتي در حالت بيماري و ناتواني هم به کار ادامه ميدهند که اين نشان دهنده وظيفه شناسي بالاي آنهاست.
- جوانمردي: تمايل کارکنان به تحمل شرايطي است که داراي کمترين شرايط ايدهآل موردنظر آنها ميباشد، بدون آنکه شکايتي انجام دهند. در اين بعد کارکنان همراه با رفتار جوانمردانه، از ميزان شکايت، غرولند، بهانهجويي و خردهگيري کاسته و بيشتر اوقات خود را صرف فعاليت و تلاش در اهداف سازماني مينمايند. اين بعد به آستانه شکيبايي در برابر موقعيتهاي مطلوب و مساعد، بدون اعتراض، نارضايتي و گلايه مندي اشاره ميکند.
- فضيلت مدني: انعکاسدهنده رفتـارهايي است که نشانگر مشـارکت مسئولانه فرد در امور سازمان و ارزش قائل بودن او براي سازمان ميباشد. اين رفتارهاي شامل حضور در فعاليتهاي فوق برنامه و اضافي آن هم زماني که اين حضور لازم نباشد، حمايت از توسعه و تغييرات ارائه شده توسط مديران سازمان و تمايل به مطالعه کتاب، مجلات و افزايش اطلاعات عمومي و اهميت دادن به نصب پوستر و اطلاعيه در سازمان براي آگاهي ديگران ميباشد. بر اين اساس، يک شهروند سازماني خوب نه تنها بايد از مباحث روز سازمان اگاه باشد بلکه بايد درباره آنها اظهارنظر کند و در حل آنها نيز مشارکت فعالانه داشته باشد.
- ادب و مهرباني: شامل فعاليتهايي است که به جلوگيري از ايجـاد مشکلات مرتبط کاري با ديگران، کمکي ميکند. اين بعد بيانکننده نحوه رفتار افراد با همکاران، سرپرسـتان و مخاطبان سازمان ميشود. افرادي که در سازمان با احتـرام و تکريم با ديگران رفتـار ميکنند شهروندان مترقي هستند.
ارگان (1998) معتقد است در صورت تقويت ويژگي رفتار شهروندي سازماني، کارکنان به دنبال اصلاح عملکرد خود در حين انجام وظايف و فعاليتهاي سازماني خواهند بود و نقش خود را به خوبي ايفا خواهند نمود. به زعم جوت، اسکولار و ميلر (2006) فرض بر اين است که اگر کارکنان در رفتارهاي شهروندي سازماني سهيم باشند و در بهبود آن مشارکت ورزند، موقعيت کاري اثربخشتر و کارها روانتر انجام ميشود. پودساکف، مکنزي، مورمن و فيتر (1991) به هفت کارکرد رفتار شهروندي سازماني اشاره ميکنند که عبارتند از:
- موجب افزايش همکاري و بهرهوري مديريتي ميشود.
نياز به تخصيص منابع کمياب را براي حفاظت از منابع سازمان و نظارت و کنترل بر اجرا و انجام وظايف روزمره کاهش ميدهد.
- باعث آزادي منابع جهت تحقق اهداف ميگردد.
- هماهنگي فعاليتها را بين اعضاي تيمي و گروههاي کاري تسهيل ميکند.
- سازمانها را قادر ميسازد تا از طريق خوشايندترکردن محيط کاري، کارکناني با کيفيت بالا را جذب و حفظ کنند.
- با کاهش تغييرپذيري در عملکرد واحدهاي کاري، عملکرد سازماني را افزايش ميدهد.
- توانايي سازمان را در تطبيق با تغيير محيطي افزايش ميدهد.
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.